
ممکنه پرطرفدار شدن فیلم هایی مثل VAMPIRE DIARIES و TWILIGHT استودیو Realemforge روبه به فکر این انداخته باشد
که یک بازی با بسازد که محوریت اون روی یک خون آشام وقابلیت های منحصر به فرد او باشد اما آیا این استودیو موفق شد که قهرمان جدید خود که یک خون آشام هست روبه یک قهرمان محبوب بین گیمرها تبدیل کند یا نه ؟ درادامه با نقاط قوت وضعف بازی dark آشنا میشویم…
داستان:
درشهری که مطابق با نام بازی فضایش سیاه و فاسد است،یک قهرمان جدید پیدا میشود که با ظلم و فساد مبارزه کند،و او کسی نیست جز Eric bane که یک خون آشـام است،همیـن مسئـله است که او را از سـایر قهرمانان بازی مــتمــایز می کـند،هـمانـطـور که گـفـتـه شـد او یک خون اشام است پس منشا حیات و قدرت او خون است، اما ضعف داستان در این است که بسیار گنگ است وخوب روایت نمیشود، ابتـدای بازی Eric را در یک بار میـبــینــیم که دارای حالتــی غیر عادی اســت و فرشــتــه ای را میبــیــنــد که بااو صــحـبـت هایی میـکــنــد، داستان بازی بسیار سطحی و ساده است با این وجود خوب روایت نمیشود.
شخصیت پردازی:
یکی از چـیـز هــایی که در یـک بازی که شـخـصـیــتــش یک خــون اشـام است باید به خوبی انجام گـیـرد شــخصــیـت پردازی اسـت که متاســفانه بازی Dark با تمام انتـظار هایی که ازآن مــیرفـت در ایـن قسمت خوب کار نکرد.دربازی اگر مکیدن خون دشمان نباشد آدم اصلا حس نمیکند که شخصیتی که کنترل میکند یک خون آشام است،قابلیـت هایی که eric دارد بیشتر شبـیه جـادوگر هاسـت، اکثر کارهایی که میکند کارهایی است که منحصر به یک خون آشام نیست.
گرافیک:
همانطور که میدانید این بازی با استفاده از موتور vision engine 8 ساخته شده است،گرافیک بازی حالت کمیک و کارتونی دارد ،این حالت هم طرفداران خاص خودش را دارد. طراحی محیط های بازی خوب و قابل قبول است ،رنگ بندی ها هم مشکـل خاصی ندارند و نـمیـتوان به آن هـا ایراد چندانی گرفت.اما طراحی شخصـیت ها بسیار ضعـیـف است،حرکت های لب اصلا به صحبت ها نمی آید،انیمیشن های شـخـصـیـت هــم اصلا خوب کار نشده و بسیار مصنوعی است،برای مثال هنگام مکـیدن خون دشـمنان فاصله ی بسیار زیادی بین دهان ERIC وبدن آن هاست.
از یک بازی با شخصیت خون اشام انتظار میرود که درگیری ها خونین باشد ولی فقط به هنگام مکیدن خون دشمنان چند قطره خون آن هم به صورت مصنوعی میپاشد.
گیم پلی:
DARK در بخش گیم پلی متوسط عمل کرده است،این بازی اکثر المان های یک بازی اکشن_مخفی کاری را دارد .قابلیت های منحصر به فردی که Eric دارد باعث میشـود کمی روند گیـم پلی بهـتر شود،مثلـا یکی از این قابلیت ها Shadow grip است که توسط آن میتوانید دشمنان را از راه دور از پا در بیاورید دربازی توانایی استفاده ازهــیــچ گونه وسیله و سلـاحی مـمـکن نـیـسـت،شـمــا بــه مــحـض این کــه دیـده شــویــد به احتمال ۹۰ درصد کشته میشوید.یکی از چیزهایی که جالب به نظر میرسد این است که باید مراقب باشیدکه روی چه چیزی پا میــگذاریــد، مثلا پا گذاشتن روی شیشه های خورد شده باعـث ایجاد صـدا میشـود و دشمنی که در نزدیکی است متوجه شما میشود.هوش مصنــوعی بازی هم در سطح متوسطی قرار دارد،گاهی اوقات واقعا رفتار دشمنان احمقانه به نظر می آید ،با این حال سختی لازم برای یک عنوان مخفی کاری را دارد.
یکی از نقاط ضعفی که میتوان به آن اشاره کرد عدم وجود jump در این بازی است، یعنی شما نمیتوانیدبپرید. در یک بازی با این شخصیت نبودن پرش واقعا ضعف به حساب می آید.قابلیت teleport هم که دربازی وجود دارد نمیتواند تمام نیاز های گیمر را برطرف کنتد،طبـیعی نبــودن حرکــات هم باعث میشود بازی به دل گیمر نشیند و پس از مدتی از آن خسته شود.
موسیقی و صدا گذاری:
در این قسمت هم بازی نسبتا ضعیف عمل کرده است،صدا پیشگی شخصیت ها خوب نیست،انیمیشن های صورت با حرفی که میزنند همخوانی ندارد.گاهی اوقات میبیــنیـد یک دشــمــن که تنها اسـت فریــاد میزنــد که دستگیرش کنید . موسیقی بازی ایراد چندانی ندارد و میتواند هیجان یا احساسی که لازم است رامنتقل کند.
نتیجه گیری:
بازی Dark یکی از عنوانی بود که انتظار زیادی از آن میرفت اما نتوانست انتظار ها را برآورده کند…
صفحه قبل 1 صفحه بعد

نظرتان در مورد عیار ها چیست؟! به نظرتان یک عیار چه ویژگی هایی دارد؟! سریع بودن، شبح وار بودن، فضول بودن، وجدان نداشتن! خوب راستش را بخواهید این ها ویژگی های خوبی برای یک عیار حرفه ای به نظر می رسند. ولی عیاری که ما از او حرف می زنیم ممکن است بعضی از این ویژگی ها را داشته باشد، ولی برای او اتفاقاتی می افتد که مجبور است از تمام توانایی هایش نه فقط برای دزدی و کسب ثروت بلکه باید برای پی بردن به سرنوشت خودش و دیگران نیز استفاده کند و این مهمترین هدف او خواهد بود.

Thief
نام بازی: Thief
ناشر: Square Enix
سازنده: Nixxes Software, Eidos Montreal
پلتفرم ها: PC,Xbox360, Xbox ONE, Playstation 3, Playstaion 4
سبک: اکشن – مخفی کاری
تاریخ انتشار: فبریه ۲۰۱۴
پلفترم تست شده: PC
به طور کلی داستان عیار(Thief) یک داستان نسبتا کلیشه ای را تعریف می کند. البته به این معنی نیست که با داستان خیلی بدی روبرو هستیم. ولی هر اتفاقی را می توانید از قبل حدس بزنید و سرنوشت شخصیت ها و پایان بازی را از قبل می دانید! گرت (Garret) ضد قهرمان داستان ما طبق معمول مشغول دزدی است که ناگهان با دختری به نام ارین (Erin) بر می خورد- ارین نیز یک عیار است- که ظاهرا از قبل با هم آشنایی داشته اند. در همان ابتدای بازی متوجه می شویم این دو نفر نمی توانند گروه خوبی باشند و هر دو در نقطه مقابل هم قرار دارند. گرت دائما به ارین امر و نهی می کند اما ارین جوان تر است و کله شق تر! و دائما به گرت می گوید که من می توانم از خودم مراقبت کنم. گفتگو های این دو در ابتدای بازی در نوع خود جالب است و به خوبی به شخصیت های این دو نفر آشنا می شوید. موضوع جالب اینجاست که رابطه ی این دو مثل دوبرادر وخواهر است تا دو عاشق و این موضوع به رابطه ی این دو شخصیت کمک خوبی کرده است. کمی بعد چندین اتفاق با هم می افتاد که محوریت اصلی داستان را تشکیل می دهند. یکی اینکه به وجود یک سنگ باستانی پی می برید که تمام بدبختی های مردم شهر و ماجراهایی که در طول بازی خواهید دید از آن ناشی می شود، دوم اینکه شما بیهوش می شوید و تمام حوادث آن شب را فراموش می کنید و اصلا به یاد نمی آورید که چه اتفاقی برای ارین افتاد و در نهایت نیز با یکی از شخصیت منفی داستان آشنا می شوید که همه جا به دنبالتان است. سازندگان بازی خیلی سعی داشته اند از همان ابتدا انگیزه ی کافی برای ادامه بازی در شما ایجاد می کنند ولی همانطور که قبلا هم گفتم داستان بازی بسیار قابل پیش بینی است و دقیقا شخصیت ها در جایی خودشان را نشان می دهند که شما حدس می زدید ، اما داستان بازی انگیزه کافی برای ادامه بازی نخواهد بود. در کل نمی توان داستان بازی چندان درگیر کننده دانست و اصلا اهمیتی نخواهید داد در پایان چه اتفاقی برای شخصیت های بازی خواهد افتاد. کارگردانی ضعیف میان پرده ها را نیز فراموش نکنید!

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
اما می رسیم به گیم پلی بازی که صحبت در مورد آن زیاد است. گیم پلی بازی کاملا بر اساس کار های یک عیار شکل گرفته است. خوب اول از همه باید به شما بگویم که بهترین دوست شما تاریکی است. گرت می تواند تقریبا هر منبع نوری را خاموش کند . نکته بعدی اینکه درست مانند یک عیار باید اول تصمیم بگیرید که چه مسیری را باید انتخاب کنید و باید گفت که سازندگان در این زمینه خوب عمل کرده اند. هر مسیری مزیت ها و محدودیت های خودش را دارد. ممکن است پا در مسیری بگذارید که پر از تله است اما در عوض با نگهبان های کمتری مواجه خواهید شد و یا درست از جایی سر در بیاورید که پر از نگهبان است. خوشبختانه طراحی مراحل و البته قابلیت های گرت به نوعی است که می توانید از قبل مسیر مورد نظر را بررسی کند. اما نکته جالب اینجاست که شما باید با تصمیمی که گرفته اید کنار بیایید، ممکن است در آن مسیر با آیتم های مخفی و یا اتاق های مخفی بربخورید. این نکته مثبتی برای بازی به حساب میاید و ارزش تکرار بازی را تا حدودی بالا می برد. صحبت از تله و آیتم شد، شما در بازی قابلیت با نام تمرکز یا همان فوکوس دارید، این قابلیت به شما کمک می کند که بتوانید رد مسیر تله ها و یا آیتم های با ارزش را پیدا کنید البته فراموش نکنید که این قابلیت را می توان ارتقا داد که در مبارزات و انجام کار های مخفی کاری تاثیر دارد هر چند بسیار کم! و اما سلاح های شما، سلاح ها شما فقط یک کمان و یک چماق می باشد. اما نگران نباشید! تیر های متنوعی برای کمان شما در نظر گرفته شده است. تیرهایی برای کشتن نگهبانان، تیری حاوی آب برای خاموش کردن مشعل و همچنین تیری که به طناب مجهز است و رسیدن به مکان های بالاتر مورد استفاده قرار می گیرد. نکته مثبت دیگر نحوه طراحی تیر های این کمان است، تیر ها فقط برای کشتن نیستند بلکه برای رسیدن هر چه بهتر به اهدافتان طراحی شده است. نحوه بازی کردن شما نیز به خودتان بستگی دارد ولی شخصا به شما توصیه می کنم راه مخفی کاری را در بازی در پیش بگیرید و در سکوت همه کارهایتان را انجام بدهید، اینطوری هم لذت بیشتری خواهید برد وهم اینکه گرت چندان در مبارزات رودررو و نزدیک قوی نیست! یعنی افتضاح است!

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
نوبتی هم باشد نوبت نکات منفی بازی است که متاسفانه تا حدود زیادی از ارزش بازی کاسته است. اول از همه می رسیم به هوش مصنوعی دشمنان، البته نه این که نمره بسیاری بدی در این بخش بگیرد، نگهبانان با هر صدایی مشکوک می شوند، جسد هر حیوان و انسانی را که ببینند فورا به دنبال شما می گردند، اما مشکلاتی هم دارند مانند کور بودن بیش از حد آنها! حتی بعضی وقت ها در روشنایی نیز از کنار شما عبور می کنند اما متوجه شما نمی شوند. البته ایراد دیگری که از هوش مصنوعی می توان گرفت این است که آنها متوجه غیاب نگهبانان دیگر نمی شوند. متاسفانه تنها کاری برای حواس پرت کردن دشمنان می توانید انجام بدهید این است که یک شئ ای را به اطراف پرتاب کنید. گرت سوت زدن و یا حتی سکه پرتاپ کردن هم بلد نیست! شما فقط می توانید یک عدد شی با خودتان حمل کنید و وقتی هم که به یک شی دیگر لازم دارید، از محل مورد نظر به یک نحوی دور شده و دیگر لازمتان نمی شود. یک نکته منفی دیگر این است بازی تمام ویژگی هایش همان اوایل بازی رو می کند و اواخر بازی حس اینکه بازی تکراری شده است به شما دست خواهد داد. فقط مراحل هستند که تغییر می کند و باز هم باید با همان روش هایی که مراحل اول را سپری کردید جلو بروید. نکته منفی دیگر که تاثیر بسیاری بدی بر روی بازی گذاشته است طراحی خود شهر است. اول از همه اینکه باید برای رسیدن به ماوریت هایتان (چه اصلی و چه فرعی) مسیر طولانی ای را طی کنید. موضوع اینجاست طراحی شهر بسیار تکه تکه است و لودینگ های پی در پی را نیز حسابی روی اعصاب شما خواهد بود. مسیر های داخل شهر محدودیت های بیشتری نسبت به خود مراحل اصلی دارند و این موضوع گاهی اوقات برای شما بسیار خسته کننده خواهد بود. این موضوع برای رسیدن به اهداف مراحل اصلی شاید چندان به چشم نیاید چون وارد مرحله اصلی شده و مدت زیادی در گیر آن مرحله خواهید بود. اما زمانی که مراحلی فرعی را از Basso ، دوست گرت، دریافت می کنید متوجه خواهید شد چه مسیری را بیهوده آمده اید. بله درسته! جواهرات و یا نقاشی های گران قیمتی به دست خواهید آورد که به درد کالکشن شما خواهد شد. اما به دست آوردن این آیتم ها مثل آب خوردن است! جایزه شما فقط نباید به دست آوردن یک تابلوی نقاشی باشد بلکه باید یک طراحی مرحله خوب برای به دست آوردن این جایزه باشد. حالا همان مسیر را دوباره باید بگردید! البته طراحی شهر آنقدر ها هم بد نیست، کلی راه مخفی و آیتم در شهر پخش شده است که البته گاهی اوقات ممکن یک ضد حال اساسی بخورید چون شی نه چندان با ارزشی بدست آورده اید! ولی طی کردن چند باره مسیر های تکراری واقعا خسته کننده است. دلم نیامد از این یکی بگذرم و آن مرحله پنجم است! ریتم این مرحله به هیچ عنوان با سبک مخفی کاری مچ نیست و فقط حوصله شما را سر خواهد برد( لااقل من که اینطور بودم) درست است که از لحاظ داستانی جزو مهمترین مراحل بازی به حساب می آید ولی ای کاش سازندگان بازی راه دیگری را در پیش گرفته بودند.

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
گرافیک بازی را می توان یک زنگ خطر واقعی برای پی سی باز ها به حساب آورد! اگر تابه حال توانسته اید به هر نحوی بازی هایی مثل AC 4 را بر روی سیستمتان اجرا کنید، با عیار به مشکل برخواهید خورد، مگر اینکه کلی با تنظیمات بازی ور بروید! اما جدای از این حرف ها گرافیک بازی بالاست و بسیار سنیگن! نور ها و سایه ها عالی کار شده اند و بر روی بافت ها بسیار خوب کار شده است با خصوص بافت لباس گرت. اما انیمیشن های صورت و بدن شخصیت ها چنگی به دل نمی زند و به هیچ عنوان نمی توان گفت نسل هشتمی است. طراحی محیط به خوبی صورت گرفته و تم تاریک واسرار آمیز بازی را به خوبی نشان می دهد. اما موضوعی که کمی برای من عجیب است فضای شهر و زمان اتفاقات بازی است. در بازی با وجود اینکه برق اختراع شده است ولی ما شاهد یک فضای استیم پانکی مثل بازی Dishonored نیستیم و باقی فضای شهری از جمله مانند ساختمان، شخصیت ها همگی به صورت قرن… شاید هجدهمی و یا نوزدهمی باقی مانده اند. شاید فکر می کنید کمی بیش از حد ایراد گرفتم! ولی راستش را بخواهید اینجا کمی نظر من در مورد فضای شهری بیش از حد شخصی شده است. ولی شاید سازندگان بازی فضا و اتمسفری دیگر در ذهن داشته اند و قصد نداشتند فضای بازی از لحاظ زمانی کاملا مشخص باشد.

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
صدا گذاری بازی را می توان گفت در سطح نسبتا خوبی قرار دارد. صدای پیشه شخصیت ها کارشان را خوب انجام داده اند و موسیقی بازی نیز به خوبی حال و هوای تم تاریک بازی را منتقل می کند. اما گاهی اوقات صدای شخصیت ها در میان پرده ها بسیار پایین می آید، همچنین نگهبانان حرف های بسیار تکراری را ردوبدل می کنند که کمی از ارزش این بخش کاسته است.
سخن پایانی: Thief آن بازی ای نیست که من انتظارش را می کشیدم. اشکالات ریز و درشتش باعث شده تا حدودی از ارزش بازی کاسته شود اما با این حال اگر از طرفداران این سبک و عاشق جمع کردن آیتم های مختلف هستید. Thief انتخاب خوبی است اما اگر هنوز این بازی را تجربه نکرده اید بهتر است سطح انتظارهایتان را پایین تر بیاورید اینطوری شاید لذت بیشتری از بازی ببرید.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
ورژن سری بازی prototype عنوانی بزرگ و بسیار در سبک open-world بود.این بازی همراه با infamous در سال 2009 ارزش های زیادی در این سبک را بنا ساختند.البته بازی در کنسوا پلی استیشن سه بود.نسخه اول prototype گرافیک افتضاح و دل نچسبی را داشت ولی گیم پلی بازی اعتیاد اور میخکوبکننده ای داشت.
پس از فروش بسیار زیاد این بازی استودیو رادیکال تصمیم گرفت تا نسخه ی دوم بازی را بسازد.در نسخه اول شما در نقش فردی به نام الکس مرسر قرار می گرفتید ولی در این نسخه شما دیگر در نقش الکس مرسر بازی نمی کنید بلکه در نقش فردی به نام جیمز هلر قرار می گیرید که یک سیاه پوست است. داستان از انجایی شروع می شود که رسانه ها دلیل پخش شدن ویروس بلک واچ و مرگ مردم بی گناه را تقصیر الکس مرسر می اندازند.همسر هلر به اون زنگ می زند و از او می خواهد که نیویورک برگردد زیرا می ترسد دچاز مبتلایی به ویروس بلک واچ شود و تا دمه مرگ می رودچون بیماری با کمی تداخل می توانست فر را بکشد ولی وقتی جیمز به نیویورک باز می گردد جسد خانواده خود را در حال سوختن می بیند و در این حال او به شدت عصبانی می شود. و حال جیمز مسئول از بین بردن ویروس است.الکس در اولین ماموریت خود بسیار خون الود می شود و مقابل الکس قرار می گیرد و با او درگیر می شود و پس از درگیری الکس به او ویروس بلک واچ منتقل می کند دلیل این کار این بود که می خواست برای خود برده بسازد و جیمز فردی همانند الکس می شود که فرا تر از انسان و یا فراتر از یک هیولا می شود.بعد از این اتفاقات جیمز از ارتش خارج می شود و می خواهد انتقام خود را از الکس بگیرد و ویروس بلک واچ را از بین ببرد. یکی از مهم ترین بخش های بازی گیم پلی بسیار هیجانی و هیرت انگیز هست هست .در این نسخه با گیم پلی فان و روان طرف هستید.شما در بازی قابلیت های بی شماری دارید مثلا میتوانید یکی را بکشید و خود را همانند ان فرد بکنید که در نسخه قبل بوده است و تغییریدر شمارش اینکار ندارد چون می توانید شخص دیگری باشید.
با پیشروی در بازی شما با کشتن غول ها سلاح های جدید به دست می اورید که هر کدام قابلیت های دارند. چنگک ها ، اره ، چسب جاذبه .یکی از ویژگی های جدید گیم پلی اضافه شدن قسمت مخفی کاری هست ولی مخفی کاری در بازی به همین سادگی نیست توجه داشته باشید که در بازی هیتمن اساس گیم پلی مخفی کاری است در این بازی قسمتی از این مرحله ها مخفی کاری وجود دارد.در بازی دستگاه های وجود دارند که می توانند شما را شناسایی کنند که به صورت سنسور می باشند دلیل شناسایی امواجی که در شخصیت بازییاز هست بسیار زیاد تر از یک فرد معمولی هست.روش کشتن در این بازی که می توان انها را پرتاب کنید یا DNA و جسد انها ببلعید که به عمر شما اضافه میگردد.پریدن و راه رفتن روی ساختمان و شناور ماندن در هوا بسیار لذت بخش است. وبه شما هیجان می دهد.یکی از از ایرادات بازی تکراری شدن گیم پلی در طول بازی و علت ان تکراری بودن ماموریت ها است که هیچ تنوع ندارند وو خسته کننده هستن و از داستان بازی به بی راهه مشیده می شود.در بازی شما میتوانید سوار هلیکوپتر یا تانک شوید و یا میتوانید اسلحه انها را از جا بکنید.گیم پلی بازی وسیع تر از نسخه قبلی شده است.چون استدیو رادیکال اینبار می خواست بازی اسپایدر من که جنبه Open- world دارد شکست دهد.بازی رو درجه easy بسیار بسیار اسان هست وخسته کننده چون هیچ مردنی در مار نیست و سطح هوش مصنوعی دشمن پایین می آید ولی در درجه های دیگر کمی سختر می شود.
هوش مصنوعی بازی هم کمی کمتر شده است.گیم پلی بازی همانند نسخه های قبل خشن است و شما می توانید دشمنان خود را با روش های مختلف بکشید.و لی دیگر نیاز به آپدیت حرکات نیست در نسخه قبل با گرفتن XPs می توانستید قدرت ها را مثل پول بخرید و بر بدن خودتون ثبت نمایید ولی با گذشت زمان شما به طور اوتوماتیک از حرکات بهره مند می شوید.استودیو دالبی که با ورژن 5.1 در عرصه بازی کمک های فراوانی به شرکت رادیکال کرده است موسیقی بازی در لحظه اول تازه گی دارد اما با مدت زمان خسته کننده است.صدا های محیط مثل صدای مشت ، منفجر شدن وسایل حمل ونقل بسیار عالی کار شده است. صدای شلیک تانک ها و اسلحه ها و هلیکوپتر بسیار خوب است و از صدای های طبیعی انها استفاده شده است.
توصیه نویسنده
امسال بازی Open world مخاطب را جذب می کند و تجربیات زیادی در بازی به ما یاد می دهد.اگر اثر با ورژن قبل تغیراتی کرده پیشرفت چشم گیری داشته و ارزش یکبار تمام کردن را دارد.از نظر من این بازی بازی می باشد که ارزش وقت گذاشتن دارد.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
بازی های نقش آفرینی از جمله سبک هایی هستند که تجربه بسیار فوق العاده ای را می توان از آن ها بدست آورد. عنوان هایی که داستان و شخصیت های فوق العاده و روند گیم پلی منحصر به فردی دارند و به همین دلیل می توان ساعت ها و ماه ها خود را در دنیای این بازی ها قرار داد و همچنان از آن ها لذت برد. دنیای کنسول ها هم از این نظر بازی های بسیار خوبی دارد و در این چند سال گذشته بازی های نقش آفرینی فوق العاده ای روی این پلتفرم ها عرضه شده اند. در این مطلب قصد داریم که به معرفی بهترین بازی های نقش آفرینی ای بپردازیم که می توانید آن ها را روی کنسول ها تجربه کنید و از آن ها لذت ببرید.
Dark Souls و Demon’s Souls
این دو بازی را می توان از جمله نقش آفرینی های بسیار خوب دانست که بازیکنان در آن با چالش های زیادی روبرو می شوند. یکی از دلایل محبوبیت این دو بازی را می توان سختی زیاد آن ها دانست. به همین دلیل زمانی که می خواهید به سمت این دو بازی بروید، باید خود را برای مرگ های پی در پی و مبارزه های دیوانه وار آماده کنید. در واقع سختی، چیزی است که باعث می شود تا تجربه ای فوق العاده از این بازی ها بدست بیاورید. فضای تاریک و فانتزی ای که در این بازی پیش روی شما قرار می گیرد نیز از جمله قسمت های بسیار عالی این عناوین به حساب می آیند.
سری Mass Effect
به جرأت می توان سری Mass Effect را یکی از بهترین سه گانه های این نسل از کنسول ها دانست. دنیای این سری از بازی ها به قدری کامل، زیبا و هیجان انگیز بود که می تواند هر بازیکنی را مجذوب خودش کند. این سری از بازی ها به شکلی فوق العاده شروع شدند و به شکلی باورنکردنی به پایان رسیدند. گر چه انتقادهایی به پایان نسخه سوم می شود، اما به نظر من این بازی پایان بسیار خوبی داشت و بسیاری از انتقادها بی مورد هستند. در این سری از بازی ها نقش مهم انتخاب ها را بیشتر از هر بازی دیگری مشاهده می کنید. انتخاب ها، تشکیل یک تیم قوی و انجام مأموریت های مختلف باعث می شود که به تمام شخصیت های این سری از بازی ها علاقه مند شوید.
سری Fable
دنیای فانتزی و جذاب Fable را در کمتر بازی نقش آفرینی غربی می توان پیدا کرد. داستان زیبا و شخصیتی که بازیکنان سریع می توانند خود را در نقش او احساس کنند، از بخش های خوب این بازی به حساب می آیند. در این سری از بازی ها در دنیایی قرار می گیرید که از نسخه اول در آن حضور داشته اید و در نسخه های بعدی شاهد پیشرفت و اتفاقاتی هستید که در آن رخ می دهد. در سری Fable باید نقش یک حاکم را ایفا کنید. کسی می تواند یک انسان خوب باشد و یا کسی که می تواند یک حاکم ظالم لقب بگیرد. شخصیت های دوست داشتنی و ارتباطی که بازیکنان می توانند با آن ها برقرار کنند، بسیار عالی است. در این بازی ها به شکل بسیار خوبی می توانید سگ همراهتان را دوست داشته باشید و با آن ارتباط برقرار کنید. مبارزه ها، قدرت های ویژه و انتخاب های مختلف، این بازی ها را بسیار دوست داشتنی کرده اند.
Dragon Age: Origins
نسخه اول سری بازی های Dragon Age را می توان بهترین قسمت آن ها دانست. این بازی یکی از بهترین مثال ها برای یک بازی نقش آفرینی کنسولی بود. DA شخصیت های زیادی را پیش روی بازیکنان قرار می داد و کاری می کرد که بازیکن بین آن ها انتخاب کند. مبارزه ها بسیار عالی و تکنیکی و گفتگوهای بسیار مهم از قسمت های جذاب این بازی بودند. در این بازی می توانستید برای خود متحد و یا دشمن به وجود بیاورید. Dragon Age: Origins یک بازی نقش آفرینی غربی سنتی است که واقعاً جذابیت های زیادی داشت.
Fallout 3
دنیای بی آب و علف و تخریب شده از بمب های هسته ای Fallout 3 واقعاً بی نظیر بود. فضایی تاریک که دنیای آشفته انسان را به نمایش درمی آورد، بسیار جالب توجه بود. همچنین این بازی یک آزادی عمل نامحدود را پیش روی بازیکنان قرار می داد که سرشار از مأموریت ها و اکتشافات باور نکردنی بود. سیستم VATS که برای این بازی در نظر گرفته شده، روند مبارزه ها را بسیار دوست داشتنی کرده بود و المان های تاکتیکی بسیار خوبی به مبارزه ها بخشیده بود. این بازی هنوز هم زیباست و می توان از آن لذت برد.
Final Fantasy XIII
Final Fantasy XIII را می توان یکی از بهترین بازی های نقش آفرینی ژاپنی در این نسل دانست. گر چه تغییراتی که در این بازی به وجود آمده بود برای علاقه مندان سنتی این سری از بازی ها چندان جذاب نبود، اما با این حال FFXIII همچنان یکی از بهترین بازی های JRPG موجود در بازار است که می توان آن را تجربه کرد. شخصیت های متنوع، روند مبارزه های عالی، سیستم ارتقاء قدرت های بسیار خوب از قسمت های جذاب این بودند.
The Witcher 2: Assassins of Kings-Enhanced Edition
نسخه کنسولی The Witcher 2 یک بازی فوق العاده بود. تجربه این بازی واقعاً لذت بخش و فراموش نشدنی است. مبارزه های هیجان انگیز و عالی و ترکیب خوبی که بین سیستم مبارزه ها و جادوها برقرار شده بود، این بازی را به یک نقش آفرینی مثال زندنی تبدیل کرده بود. روند داستانی بازی بسیار چالش برانگیز بود و بازیکنان با انتخاب ها و تصمیماتی که در آن می گرفتند، می توانستند یک داستان منحصر به فرد را مشاهده کنند. The Witcher 2 یک ماجراجویی فوق العاده به همراه گرافیکی بسیار خوب بود. هنوز مزه تجربه این بازی زیر زبانمان احساس می شود!
Eternal Sonata
اگر به دنبال یک بازی نقش آفرینی ژاپنی دیگر هستید، Eternal Sonata را حتماً باید بازی کنید. این بازی شما را به سرزمین رنگ ها می برد و دنیای فانتزی آن به قدری زیباست که نمی توان آن را توصیف کرد. شخصیت های بازی بسیار عالی از کار درآمده اند و شما سریعاً با آن ها ارتباط برقرار می کنید. سیستم مبارزه ها و شکل داستان نیز از قسمت های فوق العاده خوب این بازی به حساب می آیند که باعث می شوند بازیکنان سریعاً خود را در جریان بازی احساس کنند.
Kingdoms of Amalur: Reckoning
اگر به سری بازی های Fable علاقه داشته باشید، حتماً این بازی نظر شما را به خودش جلب می کند. Reckoning یک سیستم بسیار خوب برای مبارزه ها دارد که باعث شده هر کلاس یک شکل بسیار خوب مبارزه را از خودش به نمایش دربیاورد. این بازی را می توان مانند Skyrim چیزی میان سبک Hack and Slash و نقش آفرینی دانست. روند مبارزه ها کاملاً بر اساس قدرت ها پیاده سازی شده و همین موضوع این عنوان را شگفت انگیز کرده است. شخصیت های Reckoning بسیار متنوع هستند و دنیایی که در آن قرار می گیرید نیز بسیار زیبا و جذاب به نظر می رسد. این بازی می تواند یک تجربه سرگرم کننده برای شما به همراه داشته باشد.
The Elder Scrolls V: Skyrim
سری The Elder Scrolls را می توان پرچم دار سبک نقش آفرینی دانست که میلیون ها بازیکن در سرتاسر دنیا زمان زیادی را صرف این سری از بازی ها کرده اند. اما Skyrim یک جادوی تازه و فضای دیگر را در خود قرار داده است. این بازی رویای تمام کسانی که به بازی های نقش آفرینی غربی علاقه داشتند را به حقیقت تبدیل کرد. محیط های بسیار بزرگ، فضای حماسی و رویایی و آزادی عمل بسیار زیاد از قسمت های فوق العاده این بازی به حساب می آیند. روند داستانی بازی فوق العاده است. مأموریت های بسیاری در بازی وجود دارند که شاید خیلی ها نتوانند آن ها را پیدا کنند. در این بازی می توانید دست به اکتشافات زیادی بزنید و آیتم هایی را پیدا کنید که شگفت انگیز هستند. این بازی المان هایی در خودش دارد که در هیچ بازی نقش آفرینی دیگری نمی توانید مانند آن ها را پیدا کنید.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
وبسایت gameinformer به سراغ بازی سازان نسل هفتم رفته و به انتخاب آن ها ۵ بازی برتر نسل هفتم را انتخاب کرده در بین این انتخاب ها عناوین عجیبی مانند Xenoblade به چشم می خورد که جایگاه اولی برای آن دور از انتظار بود و نکته جالب دیگر،تمایل بازی سازان کمپانی سونی به انتخاب بازی ها مولتی پلتفرم برای جایگاه اولی، قابل توجه است.